سي و چهارمين بهار آزادي امسال در شرايطي رقم ميخورد كه موج بيداري اسلامي نشأت گرفته از انقلاب اسلامي ايران، كشورهاي خاورميانه و شمال افريقا را نيز در برگرفته و قيام امام خميني كبير كه از همان سالهاي اول انقلاب موجب بروز خيزشهاي پراكندهاي در نقاط مختلف دنيا شد، اكنون در مرحله بلوغ خود قرار دارد. از اينرو، تبيين اين حركت بزرگ و بازخواني ابعاد آن، هم ميتواند به قدر دانستن اين نعمت الهي در داخل و پاسداشت آن كمك كند و هم چراغراه حركتهاي عدالتخواهانه جديدي شود كه به تعبير رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير با دبيركل جهاد اسلامي فلسطين، محدود به تحولات اخير نيست و پيروزيهاي جديدي در راه است. رجانيوز در طول ايام الله دههي فجر، هر روز گوشهاي از اين كتاب قطور را ورق ميزند:
مستند انقلاب 7/
بخش هفتم مستند "تپش تاریخ" با نام "پرواز انقلاب" که در آن به تحلیل تاریخی عوامل انقلاب اسلامی ایران پرداخته شده است:
براي دانلود فايل اينجا كليك كنيد
فيلم/ شكنجهي مبارزان انقلاب در زندانهاي ساواك به روايت يكي از انقلابيون
محمد جهانبین از جمله مبارزان قبل از انقلاب است که چند ماهی در کمیته مشترک ضد خرابکاری تحت شکنجههای شدید قرار گرفت. او سختترین شنکجه خود را آن لحظهای بیان میکند که از شدت فشار شکنجه فریاد یا امیر المومنین سر داده و بازجو به حضرت توهین میکند. از جمله شنکجهها که ناشی از بی حیایی مزدوران شاه بود، ادرار کردن بر صورت انقلابیون بوده است که جهانبین نیز یکی از افرادی است که به این نحو شکنجه شده است.
براي دانلود فيلم اينجا كليك كنيد
امام خمینی: من آقاي خامنهای را بزرگ کردهام
مهرماه سال 1360 ایام برگزاری سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری بعد از شهادت شهید رجایی بود. حضرت آیت الله خامنهای یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بودند که گروهها و شخصیتهای مختلف از ایشان حمایت کردند که روزنامه جمهوری اسلامی متعلق به حزب جمهوری اسلامی، اسامی این گروهها را هر روز منتشر میکرد.
در تاریخ هشتم مهر ماه سال 1360، این روزنامه صفحه پنجم خود را به انتشار تصاویری از حضرت آیت الله خامنهای اختصاص داد. نکته جالب در این صفحه عبارتی بود که از حضرت امام درباره حضرت آیت الله خامنهای با تیتری درشت منتشر کرده بودند.
سرانجام روز جمعه دهم مهر ماه سال 1360 مردم با حضور حماسی آیت الله خامنهای را به ریاست جمهوری برگزید.
آیتالله خامنهای در گفتوگو با مسئول تبلیغات حزب جمهوری در سال 60؛
خاطره خواندنی از پاسخ قاطع امام به بنی صدر/ تحلیل جامع از ماجرای 7 تیر
حضرت آیت الله خامنهای در مهرماه سال 1360 در مصاحبه با مسؤول تبليغات حزب جمهورى اسلامی پس از ارائه تحلیلی جامع از اهداف سه لایه استکبار جهانی از ترور شهید بهشتی و یارانش و همچنین توصیف شخصیت برجسته این شهید، این ادعا که نظام اسلامی با منافقین و گروههای خلقی که نیروهای انقلابی میخواندند، مقابله میکند، پاسخ داد.
از جمله نکات خواندنی این گفتوگو، خاطرهای است که آیت الله خامنهای از دیدار جمعی از سران نظام با امام نقل میکنند. که ایشان نقل این خاطره را با ابراز تاسفی اینچنینی آغاز میکند. "متأسفانه اين خاطرهها را براى اين كه در تاريخ بماند نه ما نوشتيم و نه كسى آمد از ما بپرسد"
بخشهايي از این مصاحبه در ادامه آمده است:
میخواستم برای شهید بهشتی و یارانش نوحه سرایی کنم اما نشد
جناب آقاى خامنهای شما فكر میكنيد استكبار جهانى از اين انفجار و جنايتى كه در دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامی مرتكب شد چه اهدافى را دنبال میكرد؟ تحليل خودتان از اين گونه اعمال غيرانسانى ضمن اين كه چه نتايجى را استكبار از اين رهگذر به دست آورده بيان فرماييد.
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام بى پايان به ارواح همهى شهدا به خصوص شهيدان عزيزى كه سرفصل جديدى را در تاريخ انقلاب و ملت ما بهوجود آوردند. پاسخ به اين سؤال را به طور خلاصه عرض میكنم. اما قبل از آن كه به پاسخ اين سؤال مخصوص شما بپردازم، بايد احساسات بى شائبهى خود را نسبت به اين حادثه و دركى كه از اين حادثه داشتم، فى الجمله و اشارتا عرض كنم.
من وقتى خبر وقوع اين حادثه را شنيدم كه شايد نزديك دو هفته از وقوع حادثه گذشته بود و به دليل بىهوشى يا چيزى شبيه بىهوشى از هيچ جامطلع نبودم. لذا وقتى شنيدم اين حادثه اتفاق افتاده و ما شخصيتى مثل برادر عزيز بزرگوار و عظيم الشأن خودمان مرحوم آیت الله دكتر بهشتى را در اين حادثه از دست داديم.
به نظرم رسيد كه اگر گويندگان و نوحهسرايان و شاعران ما لااقل تا مدتهاى مديد بيانات حزن آور و دردآلود خودشان را نسبت به اين حادثه بيان كنند و مرثيه سراى اين حادثهی بزرگ باشند جا دارد. چرا كه من اين حادثهی عظيم را بسيار با اهميت میدانم.
عظمت اين حادثه دو جهت دارد: يكى به خاطر شخصيت اين شهيدان به خصوص كه در ميان آنها چهرهی شهيد آیت الله دكتر بهشتى مثل خورشيدى تابان میدرخشد و ديگر به خاطر مقطع زمانى بسيار حساس وقوع اين حادثه است كه مردم ما از يك كابوس وحشتناك سياسى خلاصى يافته بودند و يك بختك بسيار زشت و مهيب از روى مردم برداشته شده بود و تازه مردم میخواستند با كشيدن نفسى راحت به وسيلهی مسؤولين كارها را به جريان طبيعى بيندازند و لذتش را ببرند و استفاده كنند كه اين حادثه پيش آمد و به هر حال من خودم فكر میكردم اگر از بيمارستان بيرون آمدم، يك سخنرانى بكنم و آن طور كه به بعضى از دوستان هم گفته بودم، در اين سخنرانى براى دكتر بهشتى و براى آن عزيزان نوحه سرايى كنم كه متأسفانه چنين فرصتى پيش نيامد و ممكن نشد. زيرا وقتى از بيمارستان خارج شدم همچنان حالم خوب نبود و آمادگى لازم براى شركت در آن چنان مراسمیرا نداشتم. آن وقتى هم كه از لحاظ مزاجى بهبودى نسبى برايم حاصل شد اشتغالات زياد اين مسؤوليت جديد ديگر آن فرصت و امكان را به من نداد.
استكبار جهانى از اين حادثه میتواند هدفهاى متعددى داشته باشد كه همهی آن هدفها در حقيقت هدفهاى مقدماتى و ميانه است كه البته نهايى نيست. هدف نهايى استكبار جهانى فقط يك چيز است و آن عبارت از شكست دادن انقلاب ما به وسيلهی مأيوس نمودن و از ميدان خارج كردن مردم است و با اين هدف اساسى میخواهند انقلاب را كه در قالب جمهورى اسلامیمتجلى است با هر كيفيت ممكن به آن ضربه وارد كنند و آن را مصدوم نموده از بين ببرند. اما هدفهاى ميانهی استكبار در واقع مقدمهای بودند براى ضربه خوردن انقلاب كه هدف نهايى است و آنها چند چيز میتوانند باشند كه من به يكى دو سه تا از مهم ترينش اشاره میكنم.
بهشتی از اول در صدر قرار داشت / اگرچه رییس نبود، اما گرداننده شورای انقلاب بود
به نظر من مهمترين آنها اين بود كه میخواستند جمهورى اسلامی را از كارآمدترين شخصيتهايش تهى كنند. شما ببينيد اين 73 نفر كه در اين حادثه از ما گرفته شدند، چه كسانى بودند. اولا در طليعه و مقدم آنها كسى مثل آیت الله شهيد بهشتى است كه بى شك در ايران از شخصيتهاى سياسى طراز اول و مقدم بر همه بود نه در آن روزى كه شهيد شد بلكه از اول در صدر قرار داشت. در شوراى انقلاب از ابتداى كار يعنى قبل از آن كه امام به ايران تشريف بياورند و بعد از ورود امام و در زمان تشكيل دولت موقت ايشان يك عنصر محورى فعال در شوراى انقلاب بود و همه اين مطلب را قبول داشتند. حال اگر كسى از افراد آن روز شوراى انقلاب اين حقيقت آشكار را منكر بشود بى انصاف و ظالم است. آیت الله دكتر بهشتى در شوراى انقلاب میدرخشيد و در آن جا هم برجسته بود. البته همهی آنها كه آن روز در شوراى انقلاب بودند - بعضى بحق و بعضى هم شايد به ناحق - داعيه داشتند اما هيچ كدام منكر اين نبودند كه دكتر بهشتى شوراى انقلاب را اداره میكند يعنى در حالى كه مرحوم آیت الله طالقانى رئيس شوراى انقلاب و آیت الله شهيد مرحوم دكتر بهشتى نايب رئيس بود اما عملا اداره كننده و گردانندهی شوراى انقلاب دكتر بهشتى بود.
تا شهید بهشتی بود خیال راحتی داشتیم
در اهميت شخصيت ايشان همين بس كه آمریکايىها و ديگر سياسيون دنيا وقتى به ايران و مسائل ايران نگاه میكردند در ميان آن همه چهرههاى متداخلى كه در ايران هر كدام چيزى میگفتند و حرفى میزدند و داعيهای داشتند، چشم خودشان را به چهرهی شهيد مظلوم دكتر بهشتى میدوختند. اگر شما مرورى به خبرهاى خبرگزارىهاى آن روز دنيا بكنيد خواهيد ديد كه آنها دكتر بهشتى را بحق شناخته بودند كه بازوى اصلى امام و محور اصلى حركت سياسى و ادارهی سياسى در كشور است. آن شهيد مظلوم در همه جا كمك میكرد. من و آقاى هاشمی هر دو با مرحوم بهشتى استمرارا كار میكرديم و با هم بوديم و جلسات كارى مستمر و تمام نشدنى با هم داشتيم كه میشود گفت همه جا با هم بوديم. يعنى در شوراى انقلاب، در حزب، در رابطه با دولت و در رابطه با مسائل گوناگون. بعد از شهادت ايشان برادر عزيزمان آقاى هاشمی غمگين و گريان گفت: "تا بهشتى زنده بود خيال راحتى داشتيم" و اين واقعا مطلب حقى بود كه ايشان گفت چون تا اين بزرگوار زنده بود ما در هيچ مسألهای احساس نمیكرديم كه آن مسأله ممكن است به بن بست برسد و لذا درماندگى به نظرمان نمیرسيد براى اين كه شهيد مظلوم بهشتى با سرپنجهی تدبير و خونسردى و با آن مغز فعال و مقتدرش كه در جمع بندى مسائل امتيازات بسيار داشت، مسائل را حل میكرد و ايشان يك چنين شخصيتى بود كه عرض كردم.
فكر نمیكنم مردم ما بدانند صادق اسلامی چه كسى بود
اما بقيهی 72 تن را هم وقتى كم و بيش هر كدام را نگاه كنيد، شخصيت ممتازى بودند. در ميان اين 72 تن شما چهرهی شهيد محمد منتظرى را میبينيد كه يك چهرهی انقلابى و خستگى ناپذير بود. اين شهيد عزيز از اول نوجوانى در كنار پدرش در زندان و در بيرون زندان بود. ايشان در خارج از كشور در خاورميانه و در اروپا به فعاليتهاى خودش با تلاش پيگير و خستگى ناپذير ادامه داد. و در ميان اينها چند چهرهی درخشندهی كابينه امثال مرحوم شهيد كلانترى و عباسپور يا قندى و فياض بخش بودند كه هر كدام آنها واقعا با حضورشان كابينهی دولت را رونق و جلا میدادند.
در ميان اينها مبارزان قديمینامدارى چون شهيد صادق اسلامی و شهيد درخشان بودند كه من فكر نمیكنم مردم ما بدانند صادق اسلامی چه كسى بود و بتوانند بفهمند كه اين مرد در طول 15 سال مبارزه يك لحظه آرام نداشت. اگر میبينيم كسى مثل شهيد اندرزگو مثلا نام آور میشود و چهرهی برجسته اش در تاريخ مبارزات اسلامیما میدرخشد بايد بدانيم امثال صادق اسلامیبودند كه امكان میدادند تا شهيد اندرزگو به وجود بيايد و فعاليت كند. لذا يقينا در رتبهی كار انقلابى صادق اسلامی كمتر از اندرزگو نبود. شهيد صادق اسلامیيك عنصر ممتاز و فعال با فكر و فداكارى بود كه همه چيز در راه مبارزه برايش وسيله بود تا به آن هدف انقلاب برسد.
همچنين شهيد درخشان يا بعضى از برادران ديگر نظير اينها كه ممكن است، الان اسمشان را به ياد نداشته باشم. بعضى از آن ها در حزب عناصر اصلى بودند مثل شهيد حسنى كه همان حسن اجاره دار بود و وقتى مادرش را بعد از حادثه - با توجه به اينكه فرزند و دامادش هر دو را از دست داده بود آن گونه مصاحبه كرد – ديدم، دانستم واقعا جا داشته كه آن طور قوى و پرقدرت باشد. يا برادرمان مرحوم مالكى يعنى آن جوان فعال و خوش فكر كه از عناصر اصلى و عضو شوراى مركزى حزب بود يا آنهايى كه در مجلس بودند، امثال مرحوم دانش آشتيانى و مرحوم حسينى و مرحوم حقانى كه اگر بخواهم، اسم بياورم اولا اسمشان به خاطرم نمیآيد و ثانيا اگر هم به خاطرم بيايد طولانى میشود.
اما به هر حال هر يك از اينها يك عنصر واقعا فعال و زبدهای بودند ولى بعضى از آنها عناصر دولتى نام آور نبودند و در پرده كار میكردند مثل شهيد موسوى كه براى آموزش و پرورش يك عنصر خوب و اصلى بود. و لذا اگر كسى فكر كند خواهد فهميد كه اين جمع چقدر میتوانستند براى پيشبرد و سازندگى انقلاب مؤثر باشند. بنابراين اولين هدف ميانهی ضدانقلاب و استكبار جهانى اين است كه بازوهاى كارآمد اين سرانگشتان فعال و مؤثر را از انقلاب بگيرند.
متأسفانه بايد بگويم ضدانقلاب در رسيدن به اين هدفش موفق شد و اينها را از ما گرفت. شما ببينيد چقدر زمان لازم است تا در جامعهی ما يك بهشتى يا يك محمد منتظرى يا يك عباسپور و يا يك اسلامی به وجود بيايد. به هر حال آنهمه تجربه و آنهمه سوز انقلابى و سابقه، به آسانى به دست نخواهد آمد. واقعا در اين مورد ما خسارت برديم. ضدانقلاب متأسفانه موفق شد و من هر وقت خاطرات گذشتهی اين عزيزان را به ياد میآورم، يعنى آن فداكارىهاى دوران پيش از انقلابشان را و يا شب و روز كار و فعاليت كردن دوران بعد از پيروزى انقلاب آنها را میبينم، واقعا از فقدان اين عناصر مخلص و پاك متأثر میشوم.
هدفهایی که ضد انقلاب از ماجرای 7 تیر به آن نرسید
اما هدفهای ديگرى هم ضدانقلاب داشت كه نه فقط به آن اهداف نرسيد، بلكه آن چنان ناموفق شد كه تلخى آن فقدانهای عظيم را يك مقدارى میتوانيم جبران شده ببينيم. از هدفهای ديگر استكبار ارعاب و ترسانيدن مردم بود كه شايد اين محاسبه براساس محاسبات مادى تا اندازهایهم درست بوده، چون اگر دقت كنيد، خواهيد ديد كه در انقلابها معمولا چه كسانى فدا و قربانى میشوند. يعنى همان طور كه تجربه نشان داده و ما ديدهايم در انقلابها و در جنگها و در فعاليتهای آزاديخواهانه معمولا افراد دست سوم و چهارم قربانى میشوند.
ضدانقلاب با خودش فكر كرده بود كه وقتى تعداد كثيرى از افراد دست اول ما را از بين برد، مردم مرعوب میشوند. اما در اين جا بود كه محاسبه اشتباه از آب درآمد. زيرا خوشبختانه نه تنها مردم ما مرعوب نشدند، بلكه حضور خودشان در صحنه را چندين برابر كردند و احساساتشان نسبت به آيندهی انقلاب مضاعف شد و معرفتشان نسبت به اين فداكاران عزيز چندين برابر بالا رفت. گرچه متأسفانه من به دليل اين كه بسترى بودم، نتوانستم در آن مراسم حضور داشته باشم و شركت كنم، اما فراموش نمیكنم كه من تازه از آن بيهوشى اول عمل جراحى به هوش آمده بودم شهيد عزيز و برادر فقيدمان دكتر باهنر آمده بود به عيادتم و چون نمیتوانستم حرف بزنم با اشاره سؤال كردم چه خبر است؟ ايشان گفت در بيرون مثل روزهاى اول انقلاب غوغاست و هيجان مردم همچون هيجان روزهاى اول انقلاب است كه من نفهميدم براى چيست و تعجب كردم كه چرا اين جور شده چون آن وقت قدرت ارتباط دادن مسائل را نداشتم. اما در عين حال كه يك حالت شبيه به بيهوشى و بيحالى داشتم فهميدم حادثهی مهمیاتفاق افتاده كه وضع مردم اينچنين عوض شده و اين خود غلط بودن ارزيابى دشمن را نشان میدهد كه نه فقط مردم مرعوب نشدند بلكه با گذشت بيش از دو سال از انقلاب مردم مجددا برگشتند به آن گرمیو هيجان اول انقلاب. و همين عامل تلخى فقدان آن عزيزان را تا حدود زيادى جبران كرد.
برکات شهادت بهشتی و 72 یارش آنقدر برای کشور ما زیاد است که در مقایسه نمیگنجد
اين درست است كه شهيد دكتر بهشتى رفت و 72 نفر از زبدههای ما رفتند، اما با اين رفتنها زمينه براى به وجود آمدن صدها 72 نفر فراهم شد. من به شما قول میدهم كسانى كه در زمان وقوع آن حادثه متولد شدند، در آينده بار سنگين اين انقلاب را به دوش خواهند كشيد و بدون شك بركات اين شهادت بزرگ و دسته جمعى براى ملت ما و جامعهی ما، به قدرى زياد است كه در مقايسه نمیگنجد. بنابراين ضدانقلاب در اين جا بكلى ناكام ماند.
اما اهداف ديگرى هم ضدانقلاب در اين جريانات میتواند داشته باشد كه از جمله وانمود كردن عدم ثبات سياسى ما به دنياست، چون میخواهد بگويد ملتى كه نمیتواند از برگزيدهترين و بالاترين عناصرش نگهدارى كند، ثبات سياسى ندارد. اما اين هم خوشبختانه به عكس شد. يعنى با آمدن مردم در صحنه و با قدرتى كه امام براى پر شدن جاى مسؤولان سطح بالاى دولتى با سرعت به خرج داد - و هيچ كس فكر نمیكرد به اين سرعت جاى آنها پر شود - ثابت شد كه ثبات سياسى ما از همهی كشورهاى مدعى ثبات سياسى بيشتر است و در هيچ جاى دنيا كشورى وجود ندارد كه يك چنين رقم بالايى از مسؤولانش را قربانى بگيرند و به اين سرعت و با اين آسانى جايشان پر شود. و لذا در تحصيل اين هدف هم ضدانقلاب خوشبختانه شكست خورد - كه ما اميدواريم در همهی هدفهايش شكست بخورد.
لزومی ندارد ارتباط مستقيم شخصى بين بنى صدر و مثلا مأمور سياى آمریکا وجود داشته باشد
شما در مطالبى كه به آنها اشاره كرديد، فرموديد از جمله مسائل اصلى كه بايد در اين فاجعه به آن توجه كرد زمان وقوع حادثه است. يعنى درست آن زمانى كه يكى از مهرههای استكبار جهانى از صحنهی سياست ايران كنار گذاشته شد و ديگر اين كه روز قبل از وقوع حادثه آن ترور در رابطه با خود شما اتفاق افتاد، كه خوشبختانه مؤثر واقع نشد و الان در خدمتتان هستيم. بنابراين جناب عالى ارتباط بين ضدانقلاب داخلى و ضدانقلاب خارجى يعنى استكبار جهانى و آن عناصرى كه در ايران دست و پاى مذبوحانه میزنند را چگونه میدانيد؟
ارتباط ضدانقلاب داخلى با استكبار جهانى همان ارتباط بنى صدر و رجوى با امریکاست و هيچ شكى نيست كه بنى صدر هدفهای استكبار را در ايران تعقيب میكرد. ما در اين ترديدى نداريم و بعلاوه شكی نيست كه رجوى هم هدفهای استكبار جهانى را در ايران تعقيب میكرد، منتها هر كدام به نحوى. اما اگر شما تصور میكنيد، تعقيب اين هدفها از ناحيهی بنى صدر به صورتى است كه يك رابطهی مستقيم شخصى بين بنى صدر و مثلا مأمور سياى آمریکا وجود دارد يعنى او میگويد آقا بيا اين كار را بكن يا آن كار را نكن لزومیندارد چنين رابطهای وجود داشته باشد.
لذا در مسألهای مثل اين حادثهی بزرگ و اين فاجعه كه اتفاق افتاد و در همهی حوادث ديگر كه ضدانقلاب داخلى و استكبار جهانى با هم همدستى میكنند، قضيه به اين شكل است كه استكبار جهانى هدفى را در ايران تعقيب میكند و آن هدف عبارت از واژگونى نظام جمهورى اسلامی و انهدام انقلاب اسلامیاست. چون میخواهند اسلام و هر چه وابسته و مربوط به اسلام است اين جا نباشد. لذا براى اين كه به هدف برسد از همهی وسايل استفاده میكند از جمله از خواستها و هوسها و سركشىهای شخصى افراد. زيرا وقتى عنصر بلندپرواز و جاه طلبى در داخل اين انقلاب پيدا شود، كه على الظاهر عنصر خودى به حساب بيايد، اين بهترين سرانگشت براى استكبار جهانى است و او را به طورى كه حتى گاهى خودش هم نفهمد، میكشانند به آن نقطهای كه مورد نظرشان است.
شكى نيست كه هم منافقين به رهبرى رجوى هم ليبرالها به برجستگى بنى صدر ضدانقلابند
من در اين جا با استفاده از فرصت در پاسخ به خيلى از اين سؤال كنندگان اعم از داخلى و خارجى كه سؤال میكنند و میگويند: شما اين عناصر انقلابى را چرا در مقابل خودتان قرار داديد (منظورشان از عناصر انقلابى، منافقين و گروههای ضدخلقى ديگر است كه در مقابل جمهورى اسلامی ايستادند و قيام كردند) و حق اين بود كه شما اين عناصر انقلابى را جذب میكرديد، میگويم شما توجه نداريد كه اين عنصر انقلابى نيست، چون انقلابى بودن در جامعهای كه انقلاب در آن جا به ثمر رسيده و در يك حكومت متجلى شده، به اين معنا نيست كه باز هم بنشينند، لفاظى كنند و اصطلاحات انقلابى به كار برند، بلكه معناى انقلابى بودن اين است كه آن رژيم مولود انقلاب را حفظ كنند و در تداومش حراست داشته باشند. پس اينها در ايران هر چه هم داعيهی انقلابى داشته باشند ضدانقلابند.
لذا هيچ شكى نيست كه هم منافقين به رهبرى رجوى هم ليبرالها به برجستگى بنى صدر و هم بقيهی گروههای خلقى و امثالهم ضدانقلابند، منتها بعضى از اينها ممكن است گرايشهای سياسىشان با گرايشهای آمریکا مثلا فرق بكند، كه البته گرايش بنى صدر فرق نمیكند. اما بعضى از گروهها علىالظاهر طبق مطالبى كه خودشان ترسيم كردند و ذهنيتى كه به اصطلاح ارائه میدهند، امكان دارد گرايش سياسىشان غير آمریکايى باشد و مثلا به يك قدرت ديگرى گرايش داشته باشند، ولى در عين حال بهترين وسيله براى آمریکا همينها هستند.
زيرا اينها گروهگرا و خودگرا هستند و مايلند خودشان و گروه خودشان سركار بيايند و زمام قدرت را به دست بگيرند. و لذا مايلند اسلام به اين شكلى كه امروز در ايران ادامه پيدا میكند، ريشهاش قطع شود و آنچه را آيندهی خودشان است اعم از ماركسيسم و يا اسلام التقاطى همان سركار بيايد.
بنابراين كوشش میكنند تا جمهورى اسلامیيعنى همين حكومت كنونى مولود انقلاب را از بين ببرند و آمریکا هم به اينها كمكهای محسوس و نامحسوس میكند. اينها هم به خيال خودشان مردرندى میفرمايند، يعنى كمك آمریکا را قبول میكنند و آمریکايى هم نمیشوند، اما غافل هستند كه آمریکايى شدن يعنى هدف آمریکا را تعقيب كردن و اينها كه الان عليه جمهورى اسلامیاقدام میكنند آمریکايىاند و التقاى بين ضدانقلاب داخلى و استكبار جهانى با ظرافت خودش به همين صورت است، يعنى هر دو با هم التقا پيدا میكنند و يكى میشوند و لذا اهدافشان در ايران اهداف آمریکايىها و استكبار جهانى و اهداف غرب است كه كلا به وسيلهی بسيارى از گروههای على الظاهر شرقگرا در ايران پياده میشود. در اين حادثه هم يك چنين چيزى بود كه البته من نمیتوانم يقين داشته باشم حتما دستگاههای اطلاعاتى آمریکا در طرح ريزى اين حادثه دست داشتند. گرچه ممكن است داشته باشند و رد هم نمیكنم، ولى میتوانم فرض كنم كه آنها دخالت مستقيم نداشتند اما غير مستقيم اينها را كشاندند به يك چنين تصميم و موضعى كه به آنها تفهيم شود.
بله، تا دكتر بهشتى هست، شماها به حكومت نمیرسيد
بله، تا دكتر بهشتى هست، شماها به حكومت نمیرسيد يا مثلا تا وقتى اين عده و اين جمع در ايران در صحنهی سياست هستند ممكن نيست شما راهى به دستگاه دولت پيدا كنيد پس بايد اينها از بين بروند. و با فرو كردن اين حرف ها به گوش سران و پيشروان آن گروههای منحرف خواستند آنها را بكشانند به اين فكر و اين نقطه كه خوب است، دكتر بهشتى و امثال او را از ميان بردارند.
لذا بعد از شهادت مرحوم رجایى و باهنر، بنى صدر در پاريس اعلام كرد در ايران چند نفرى بيشتر نبودند كه از آن چند نفر عدهای از بين رفتند و به اين ترتيب چندتاى ديگر باقى ماندند كه آنها هم بايد از بين بروند تا به تعبير او امام ( كه البته اين كه میگويم امام تعبير من است والا او با تعبير اهانت آميزى از امام اسم آورده بود كه من نمیخواهم از آن تعبير استفاده كنم ) بدون وسيله بماند و وقتى بدون وسيله ماند به ما متوسل خواهد شد.
در اين تحليل دو غلط هست و ايشان با اين صحبت دو غلط كردند، يك غلط اين كه فكر میكرد واقعا افراد زبده و كارآمد همين چند نفرند كه بايد از بين بروند و غلط دوم كه بزرگتر از غلط اول است، تصور انعطاف و نرمش در امام است. يعنى خيال میكرد امام با از دست دادن اين چند نفر به آنها متوسل خواهد شد. حال اين كه يك وقتى را من در خاطر دارم خدمت امام رسيديم كه اين هم يكى از خاطرههای جالب است اما متأسفانه اين خاطره ها رابراى اين كه در تاريخ بماند نه ما نوشتيم و نه كسى آمد از ما بپرسد.
در آن روز معروفى كه خدمت امام رسيده بوديم ما يعنى مرحوم دكتر بهشتى و آقاى هاشمیرفسنجانى و مرحوم باهنر و بنده و آقاى موسوى اردبيلى كه در آن وقت بنى صدر هم بود امام فرموده بودند آقاى مهندس بازرگان هم بيايند. در آن جلسه كه قرار بود راجع به اختلافاتمان آنجا صحبت بشود و از جمله حرفهايى كه آن جا امام خطاب به بنى صدر (چون بنى صدر گفت بگذاريد من جنگ را به پايان برسانم بعد میروم كنار) فرمودند اين بود كه اين خيال اشتباه است كه اگر تو نباشى، جنگ به پايان نمیرسد. تو اگر بروى كنار من خودم جنگ را تمام میكنم. و در يك جا هم كه صحبت از ادارهی كشور بود امام فرمودند: اگر همهی شما برويد كنار، من خودم كشور را اداره میكنم.
و اين يك واقعيتى است كه اگر همهی ما نمیبوديم و الان هم نباشيم امام میتواند كشور را اداره كند. و لذا امام با نيروى مردم و با بازوى نيرومند عناصر مردمی در ادارهی كشور درنمیماند، و در حقيقت چه بسيار از عناصر مؤمن و مخلص و فداكارى هستند كه حاضرند در خدمت انقلاب و در خدمت اهداف امام قرار بگيرند. و لذا اين تصور كه حالا امام به افراد ضدانقلابى از قبيل بنى صدر متوسل بشود غلط محض است. اما متأسفانه تصور آنها اين بود كه اگر حالا مثلا دكتر بهشتى و امثال او شهيد شدند و از بين رفتند ديگر انقلاب به زمين خواهد ماند و اين تصور نتيجهی القايى بود كه به آنها میشد و آنها هم به فكر افتادند اين فاجعه را به وجود بياورند و ارتباط استكبار جهانى با ضدانقلاب در تحقق اين هدف ها و اين روش هاست كه گفته شد.
صدا: سخنان حجتالاسلام و المسلمين شهيد دكتر مفتح در مورد انقلاب اسلامي
براي دانلود فايل صوتي اينجا كليك كنيد
داستان اولین زیارت امام پس از ورود به ایران + عکس دیده نشده از امام
عکس: امام خمینی 19 بهمن 57 مقابل بازار حضرتی حرم مطهر حضرت عبدالعظیم علیه السلام
یکی از خدام قدیمی حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام می گوید: اولین شب جمعه پس از حضور امام خمینی (ره) در ایران مطلع شدیم، حضرت امام خمینی(ره) از طریق حاج سید احمد آقا با یکی از علمای شهرری تماس گرفته و فرمودهاند که قصد زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام را دارند. اواخر شب بود که امام خمینی (ره) همراه حاج سید احمد آقا به حرم مطهر رسیدند و از بازار حضرتی خودرو پیاده شده و به حرم مطهر وارد شدند. به محض ورود امام خمینی (ره) خدام حرم گرد ایشان جمع شدند و ادای احترام داشتند و امام نیز به آن ها تفقد کردند. به محض ورود ایشان درهای حرم بسته شد و ایشان به زیارت حرمهای مطهر حضرت عبدالعظیم، امامزاده حمزه و امامزاده طاهر علیهم السلام پرداختند و نماز زیارت خواندند.
این خادم قدیمی حرم گفت: در این حین با توجه به اینکه مردم از حضور امام مطلع شده بودند، ازدحام زیاد مردم در حرم و خیابانهای اطراف حرم ایجاد شده بود. به همین دلیل امام خمینی (ره) و همراهان بدون اینکه برای استراحت و پذیرایی مختصری که تدارک دیده شده بود، در حرم توقف کنند، حرم مطهر را ترک کردند.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز در گزارش مربوط به واقع 19 بهمن 1357 می نویسد: «حضرت امام در حدود ساعت 10 شب، بدون اطلاع قبلی به اتفاق فرزندان و همراه با محافظان خویش به حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم (ع) مشرف شدند. خادمان حرم که از ورود امام آگاه شده بودند، بلافاصله درهای صحن را بستند و در رواق مطهر به ایشان خیر مقدم گفتند. امام خمینی در مدخل حرم به نماز ایستادند و پس از ادای نماز و زیارت حضرت عبدالعظیم، به زیارت امامزاده حمزه (ع) مشرف شدند. در این هنگام، مردم که متوجه حضور امام شده بودند، خیابانها را پر کردند و به دادن شعار پرداختند. خادمان حرم، حضرت آیتالله خمینی را از درهای مخصوص آستانه راهنمایی کرده و به اتومبیلشان که در مقابل صحن آماده بود، رساندند و ایشان به تهران بازگشت.»
روز شمار انقلاب 7/
وقایع و رویدادهای 20 بهمن 1357
1- با حمله مأموران گارد به پادگان نيروي هوايي تهران، جنگ خياباني آغاز شد. به گفته همافران، وقتي كه راديو اعلام كرد فيلم ورود امام خميني بعد از اخبار تلويزيون نمايش داده خواهد شد، آنها در سالن پادگان اجتماع كردند. با ظاهر شدن تصوير حضرت امام بر صفحه تلويزيون، طنين صلوات سالن را پر كرد و در اين هنگام، افراد گارد به سوي آنها تيراندازي كردند و درگيري آغاز شد.
2- مردم ساكن در اطراف خوابگاه همافران، هنگامي كه از حمله نيروي گارد به همافران آگاه شدند، اهالي خيابانهاي اطراف را نيز با خبر كردند و طولي نكشيد كه جمعيت انبوهي در كنار ديوار خوابگاه گرد آمدند كه با فرياد اللهاكبر از همافران حمايت ميكردند.
3- اجتماع مردم در كنار خوابگاه همافران نيروي هواي يكه از ساعت ده شب آغاز شده بود همچنان ادامه يافت. ترس مردم اين بود كه در صورت پراكنده شدن، نيروهاي گارد، مجددا به همافران حمله كنند، لذا از دفتر حضرت امام كسب تكليف كردند و دفتر امام توصيه كردند كه پراكنده نشويد.
4- مردم در كنار خوابگاه نيروي هوايي همچنان شعار ميدادند و خود را با آتش لاستيكهاي فرسوده گرم مي كردند كه در ساعت 5/3 بعد از نيمه شب مأموران حكومت نظامي با خودروهاي نظامي و در حاليكه از دور با شليك رگبار مسلسلها به طرف هوا در صدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله كردند. در اين هنگام مردم به كوچههاي اطراف پناه بردند اما مأمورين توانستند يكصد و پنجاه و دو نفر را دستگير و به محل استقرار حكومت نظامي در كلانتري تهران و منتقل كنند. در بين دستگير شدگان دو روحاني نيز حضور داشتند. تذكر: ظاهرا اولين كلانتري ساقط شده در جريان هجوم مردم همين كلانتري بود.
سرود انقلاب 7/
خميني اي امام...
براي دانلود سرود اينجا كليك كنيد
تصاویر انقلاب 7/
مطالب مرتبط:
بهار در بهار/1/ گفتوگوي خواندني آيتالله خامنهاي با خبرنگار هندي در سال 60+ فيلم خاطره از ورود امام/ عمامه جد سادات نجاتم داد/ فيلم: بهسوي فرار
بهار در بهار/2/ گفتوگوي خواندني آيتالله خامنهاي با نيويورك تايمز/ اولين روحاني شهيد/ فيلم: بازديد از موزه عبرت/ صوت: شهيد بهشتي+ سرود برخيزيد...
بهار در بهار / 3/ جزئيات توطئه انحلالخبرگان از قول حضرت آيتالله خامنهاي/ فيلم: مستند تپش تاريخ/ خاطرات شهيد عراقي/ صوت: يك سرود كمتر شنيده شده
بهار در بهار /4/ تصرف مجلس و دولت هدف نیست، تاكنون كانديداهاى غيرحزبى زياد داشتهايم/ آقای منتظرى گفت امام دستور دادند كه تو از مشهد به تهران بيايى
بهار در بهار /5/ اگر تکه تکهام کنید، هر قطره خونم فریاد میزند خمینی/ فیلم: خاطرهگویی رضوانه دباغ در موزه عبرت+ بخش سوم و چهارم مستند تپش تاريخ
بهار در بهار /6/ سادهزيستي آيتالله خامنهاي و انصاف ستودني حتي در قبال مخالفان/ ناشنیدههایی از چریک تنهای انقلاب/ فيلم: زنان دربار+ ادامه مستند تپش
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : امام خمینی, خامنهای, پاسخ قاطع امام, بنی صدر, فيلم, شكنجههاي وحشيانه ساواك, ترور شهید بهشتی, صادق اسلامی, شهيد اندرزگو, ,